
سفر آنگلا مركل به واشنگتن و سخنرانياش در برابر كنگره آمريكا و به دنبال آن نشست سران اتحاديه اروپا در واشنگتن را ميتوان حركات و جريانات نمايشي اروپايي طي روزهاي اخير در واشنگتن ناميد، واقعياتي كه هشدار كارشناسان اروپايي را نيز به دنبال داشته است.
اشپيگل در گزارشي با اشاره به مطالعات اخيرانجام شده از سوي "شوراي روابط آمريكا - اروپا در اتحاديه اروپا" نوشته است: اين كارشناسان با انتقاد از روند فوق ابراز ميدارند كه به جاي اين كه سران اروپا هر يك با اظهار علاقه و عشق به لطف و عنايت آمريكا به چاپلوسي از اين كشور و مقامات آن بپردازند، بهتر است با صدايي واحد مواضع خود را در قبال مسايل مختلف اعلام كرده و به فرمانبرداري و زيردستي ابدي خود در برابر آمريكا پايان دهند.
اشپيگل نوشته است: مطابق با مطالعاتي كه توسط شوراي روابط آمريكا - اروپا انجام شد و در آن نتايج مصاحبهها و گفتوگوهايي در 27 كشور عضو اتحاديه اروپا به چاپ رسيد، از كشورهاي اروپايي درخواست شده است كه به اسطورهاي كردن روابط خود با آمريكا پايان دهند.
اكنون زمان مناسبي براي اروپا فرا رسيده است تا زنگ عصر روابط "پست آمريكانيسم" را به صدا درآورد و به اسطورههاي قديمي تعريف شده در روابط خود با آمريكا پايان بخشد،اسطورههايي كه اين مساله را القا ميكند كه امنيت قاره اروپا منوط به حفاظت و حمايت آمريكا است و اين كه منافع آمريكا و اروپا به طور ريشهاي يكسان است.
اشپيگل افزوده است: آمريكا اكنون به اين واقعيت پي برده است كه دوران و عصر برتري و تسلط جهاني اين كشور سپري شده است، از اين رو تلاش ميكند از طريق ايجاد شبكههاي جديد با تصور بيهمتا بودن، به تسلط خود ادامه دهد. از اين رو آمريكا با ديدي مبتني بر سود و منفعت، تمركز خود را بر روي شركا و متحداني جديد چون چين قرار داده است، به گونهاي كه اوباما پيشتر در اين خصوص اظهار داشته بود كه روابط پكن و واشنگتن سده 21 را تحت تاثير خود قرار خواهد داد.
تلاش آمريكا براي ايجاد شبكهاي از روابط جديد درحالي صورت ميگيرد كه طبق اين گزارش اروپا هم چنان دچار تصور مبالغه آميز خود مبني بر تسلط و تفوق بيبديل آمريكا است و با گذشت دهههاي متمادي و متوالي همچنان رابطه با آمريكا را جزو اولويتهاي خود قرار داده است، واقعيتي كه فرمانبرداري در برابر واشنگتن را به دنبال داشته است.
اهفته نامه اشپيگل نوشته است: چاپلوسي دولتمردان اروپا براي آمريكا در زمينههايي چون جنگ افغانستان نمايان است. جنگي كه در وهله اول و به طور مستقيم ارتباطي با منافع اروپا ندارد.از ديگر سو، با آنكه كمكهاي مالي اعطا شده توسط اروپا با كمكهاي آمريكا مشابه است و برابري ميكند و با آن كه حدود 40 درصد از نيروهاي خارجي حاضر در افغانستان از اروپا هستند، اما سهم و تاثير اروپا در مباحث مربوط به تعيين استراتژيهاي آتي جنگ افغانستان بسيار ناچيز بوده است.
به نوشته اشپيگل، در مورد خاورميانه نيز وضع به همين صورت است. با آنكه كمكهاي مالي اتحاديه اروپا به اين منطقه بسيار است، اما نقش كليدي اتحاديه اروپا براي حل مشكلات اين منطقه بسيار كم و با مدارا در برابر خواستههاي آمريكا در اين منطقه همراه بوده است.
اشپيگل دراين گزارش به روسيه و موضع كشورهاي اروپايي در برابر اين كشور اشاره كرده و نوشته است: طبق اين گزارش با آنكه اتخاذ موضع واحد از سوي اتحاديه اروپا در برابر روسيه مهم است، اما تاكنون اين امر ميسر نشده است و چند گانگي مواضع كشورهاي اروپايي در برابر روسيه نيز تاكنون زمينه سوء استفاده آمريكا را فراهم آورده است.
با توجه به موارد فوق بعيد به نظر ميرسد كه ماحصل نشست سران اتحاديه اروپا و آمريكا كه در واشنگتن برگزار شد، چيزي جز عكسهاي زيبا و يادگاري باشد. مسالهاي كه براي سياستمداران اروپايي در ديدارشان از واشنگتن بيش از پيش حايز اهميت است، اين است كه چه كسي در ديدگان اوباما عزيزتر به حساب ميآيد؟
اشپيگل افزوده است: مسالهاي كه اكنون جالب توجه است، اين است كه كاخ سفيد درك خاصي از اين گونه احساسات اروپايي ندارد و نسبت به آنها بيتوجه است. پايان برنامه دفاع ضد موشكي آمريكا در جمهوري چك و لهستان كه اوباما تلفني خبر آن را به مقامات اين دو كشور داد، بخشي از اين بيتوجهيها به شمار ميرود. با وجود چنين تصميمي، اروپاييها همچنان مصممتر بيش از پيش نسبت به لطف و رحمت اوباما اظهار خشنودي ميكنند.
اشپيگل در خاتمه نوشته است: با توجه به سخنراني اخير صدراعظم آلمان در كنگره آمريكا، اروپا بايد با تجديد نظر در روابط خود با آمريكا، به طور صريح و با صدايي واحد بر اهداف سياست خارجي خود متمركز شود و به رغم سخنراني آنگلا مركل در برابر كنگره و استقبال و تشويق مقامات آمريكا، اين سوال و چالش همچنان باقي است كه اروپا تا چه زماني ميتواند به گونهاي تاثيرگذار باقي بماند.